حضور

                    وقتی بیای حضور تو، صدای بارون توشباست

فصل دوباره دیدنت، رهایی پرنده هاست

                    در به دری تو جاده ها، پر از به تو رسیدنه

حتی تو قلب پاییزم ، فصل شکفتن منه

                   تو رگ سبز لحظه ها، غمزه شقایق جاریه

پر ازحضور عطر تو ، هوای بی قراریه

                    رو صدای سرخ گل ، سکوت خیس شبنمه

پشت غبار شیشه ها ، بارون سبز نم نمه

 

 

                     یه روز می یای مثه نسیم ،  از اون ور خاطره ها

فصل دوباره دیدنت، با نفس پنجره هاست

                    یه روز می یای مثه بهار، نجیب وسبز و بیصدا

پر می شه از صدای تو، پنجره  ی اقاقیا

                   به شاخه های خشک باغ ، یه روز می پوشونیم لباس

پر می زنه تو کوچه ها ، عطر گلهای سرخ ویاس

                   از  اون ور زمستونا  ، یه روز می  یاد بهار من

اون روز دیگه تموم میشه، شبهای انتظار من

 

فردا

 

تو اوج نا امیدی ، یه روز که خسته بودم
کنج اتاق خوابم،تنها نشسته بودم
از توی قاب آینه یکی منو صدا زد
تصویری از خودم بود ،تو چشم من نگاه کرد


گفتش خدا بزرگه ،بخته دوباره با تو
دیروزگذشته امروز،روز از نو روزی از نو

 


تو باغچه دل من،هزار تا غنچه وا شد
دل تکیده من،از غصه ها رها شد
درای بسته وا شد،دیدم تو باغ خونه
به شوق لاله بلبل،می خونه عاشقونه

می گفت خدا بزرگه ،بخته دوباره با تو
دیروزگذشته امروز،روز از نو روزی از نو


انگار اونم می خوندش،برام یه شعر تازه
می گفت خدا بزرگه،خودش برات می سازه
دل گرفته من،بازم دوباره وا شد
شکست تو سینه بغضم،
سکوت من صدا شد


گفتم خدا بزرگه،بخته دوباره با تو
دیروز گذشته امروز،روزاز نو روزی از نو



آسمون رویا

 

 

 

من به دستای نگاهت، دل خود رو می سپارم

هستی یم یه قلب پاکه، که برات هدیه می آرم

 

واسه ما فرقی نداره، که چقد فاصله داریم

هرجای دنیا که باشیم، واسه هم پر در می آریم

 

می دونم با گوش جونت، می شنوی ترانه هام رو

میون این همه فریاد، می شناسی رنگ صدام رو

 

دل من قد یه دریاست، اما واسه تو یه برکه

توبرام عمر وحیاتی،  بی تو بودن مثل مرگه

 

 

توی آسمون رویا ، تو  پری شهر نوری

تو عزیز ترین ستاره، از یه کهکشون دوری

 

تو برام رنگ خیالی، توی بی رحمی دنیا

مثل آسمون رویا ،  آبی قشنگ دریا