عاشق نبودی تو
من عاشقت بودم
در قبله گاه عشق
بودی تو معبودم
آرام آسوده ، در خواب خوش بودی
یک لحظه من بی تو ، هرگز نیاسودم
من با نفسهایم نام تو را خواندم
کاش ای هوسبازم
با تو نمی ماندم
روزی که می گفتی من با تو می مانم
روزی که دانستی من بی تومیمیرم
روزی که با عشقت بستی به زنجیرم
بازنده من بودم این بوده تقدیرم
خوش باوری بودم پیش نگاه تو
هر دم ز چشمانت خواندم کلامی نو
عشق تو چون برگی در دست طوفان بود
دل کندن و رفتن پیش توآسان بود
روزی به من گفتی دیگر نمی مانم
گفتم که می میرم گفتی که می دانم
باور نمی کردم هرگز جدایی را
آن آمدن با عشق
این بی وفایی را
سلام
وب زیبایی داری
موفق باشی