نفس نفس

نفس نفس دوان دوان در پی آرزوهامون

نه روز داریم نه شب داریم بی هدف نگاهمون

ما که می خواستیم دنیا رو  تو دستامون برده کنیم

ببین چه جور برده شدیم تو دست  پست دنیامون

 

دنبال میزو صندلی  آتیش می دیم به هر دلی

چقد دلم کرده هوای خونه های کاهگلی

عاشقیا به قیمته عشق دیگه بی حرمته

تو دوره دوز  وکلک دیوونگی  غنیمته

 

دروغ  ونیرنگ وکلک بازار داغ قیل وقال

وقتی که پای سود میشه  هرچی حروم میشه حلال

از حرمت نون و نمک مونده فقط حرف و حدیث

دیگه کی یادش می مونه معصومیه چشمای خیس

دولا  و راست میشیم واسه سکه وپول و اعتبار

دیگه چه ارزشی دارن  دلای تنگ بی قرار

هیچکسی بره نمیشه  گرگ بیابونن همه

دنیا رو ناممون کنن بازم میگیم خیلی کمه

نظرات 1 + ارسال نظر
سفرکرده شنبه 21 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:19 ب.ظ http://safarkarde.blogsky.com

اون روزا که نون و نمک حرمت و آبرویی داشت
یه مرد خوب و مهربون نون توی سفره ها می ذاشت
حالا که زندون غم پای سفره همه
منم میخوام برم از این خونه
که سفره هاش پر از غمه
خداییش این اشعارو کسی نبینه ها !
دمت گرم ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد