دلم گرفته


دلم گرفته آسمون،نمیتونم گریه کنم
شکنجه میشم از خودم،نمیتونم شکوه کنم
انگاری کوه غصه ها ،رو سینه ی من اومده
آخ داره باورم میشه ،خنده به ما نیومده
دلم گرفته آسمون ،از خودتم خسته ترم
تو روزگار بی کسی ، یه عمره که در به درم




حتی صدای نفسم ،میگه که توی قفسم
من واسه آتیش زدن ، یه کوله بار شب بسم
دلم گرفته اسمون ، یکم منو حوصله کن
نگو که ازاین روزگار ،یه خورده کمتر گله کن


منو به بازی میگیرن ، عقربه های ساعتم
برگه تقویم میکنه  ، لحظه به لحظه لعنتم
آهای زمین یه لحظه  تو نفس نزن
نچرخ تا آروم بگیره ، یه آدم شکسته تن
                                   


 علی صالحی

نظرات 2 + ارسال نظر
رهگذر چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:18 ق.ظ http://shabestan.blogsky.com

رضا م چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 01:32 ب.ظ

سلام
نبینمت همچین
اگه دلت گرفته باهام تماس بگیر درد دلت نزد منه.
چقدر باشه خوبه؟


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد