بغض مسافر

گم میشه بغضت مسافر

توغبار گنگ جاده

بشنو این قصه غمگین، قصه مرد پیاده

سرنوشت من سفر بود، دل سپردن وبریدن

من و تنهایی جاده

سایه ام همسفر من

تو مثل موج مسافر

من سرا پا انتظارم

ولی افسوس تو نموندی ای همه دار و ندارم

بی تو من، تاریک وتلخم

با تو روشن، مثل افتاب

حسرت من دیدن تو

 اگه باشه حتی توخواب

 

 

افشین سرفراز


 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
رضا شنبه 18 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 11:22 ق.ظ

سلام
در حسرت دیدار تو آوراه ترینم
زیبا بود
بای

نوشین یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 02:24 ق.ظ http://aftabgardan.blogfa.com

سلام
غصه نخور غریبه منم اینجا غریبم
از دیدن نور ماه یه عمره بی نصیبم

چقدر این شعره تلخ بود.
منو یاد خودم انداخت!

مرسی که باعث شدین یاد خودم بیفتم!
.:: بدرود ::

انجل چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 10:39 ق.ظ http://2tasandaliechoobi.persianblog.com

مرسی از این که تو این مدتی که نبودم وبلاگ منو تنها نذاشتی و به خونم سرزدی. بلاخره طلسمو شیکستم و آپیدم.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 05:18 ب.ظ http://WWW.40GIIS.PERSIANBLOG.COM

؟/////////////

بامداد پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 10:17 ب.ظ

سلام .
آخه چرا این همه تلخ؟

رهگذر جمعه 24 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 06:26 ب.ظ http://shabestan.blogsky.com

سلام
مرتضا
فکر کنم اگه نوشته های خودت رو بذاری
دوستان بیشتر استفاده کنند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد