سراب




ننشسته ونشسته ، با تن زخمی وخسته

واسه پیدا کردن خود، همه بتها رو شکسته

نرسیده ورسیده ، توسراب ، شادی رو دیده

دم دروازه شادی ، به سراب خود رسیده

نرسیده ورسیده‌‌‌‌‌‌‌‌، ‌‌‌‌‌توی شب طلوع دیده

واسه پیدا کردن اون ، راه تا افق دویده

نشکسته وشکسته ، رو لباش ترک نشسته

واسه بهت چشم خستش ، گریه چاووشی نشسته


نظرات 3 + ارسال نظر
رهگذر سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:03 ق.ظ http://shabestan.blogsky.com

سلام
زیبا بود.

نگین سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 07:07 ب.ظ http://delaram62.blogsky.com

سلام...
خیلی قشنگه

احمد سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:58 ب.ظ

همه زندگی یه سرابه
بجز لبخند تو که واقعی ترین موجود این سرابه


خیلی قشنگه !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد